حکایت ۱۲۹ | دزد بی‌تقصیر

دزد بی‌تقصیر

آورده اند که دزدی شبانگاه به طویله کشاورزی زد و گاوهایش را به سرقت برد. بامداد مردم از ماجرا باخبر شده، پیرامون کشاورز گرد آمدند و طبق معمول به اظهار نظر پرداختند. یکی گفت: «تقصیر همسرت بود که در را خوب نبسته بود.» دیگری گفت: «تقصیر پسرت بود که سگ را بسته بود.» سومی گفت: «تقصیر خودت بود که کنار گاوهایت نخوابیدی.»

مرد بیچاره که در میان این اظهار نظرهای کارشناسانه گیج و مبهوت شده بود، گفت: «شما که همه تقصیر را گردن ما انداختید، پس حتماً دزد بی‌تقصیر است.»

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس
  • ۹۷/۰۲/۲۳

حکایت

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی